-
دردودل
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 22:20
این روزا خیلی تنهام.......خیلی خسته ام........خیلی گرفته ام..........از همه چیز بریدم..........همه از دور وبرم پراکنده شدن .......دیگه نه دوستی...نه رفیقی .......نه عشقی.........نه دلخوشی وامیدی ..............سرگردون وحیرونم.......حتی مامان وبابام هم مثل قبل بهم محل نمی ذارن ..............زندگی برام مثل یه کابوس شده...
-
جملات زیبا
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 17:02
ازدستم رفتی ........کاش ازدلم هم میرفتی دلگیر نباش...... دلت که گیرباشد......رها نمیشوی کاش نبودنت راهم باخودت برده بودی !!! تمام هرروزم درد میکند بدون تو !! بدبیاری.......... مال وقتیه که .......بدبی یاری دلم به کمارفته ...برای مردنش دست به دعا شوید........ زخم هایم باطعنه میگویند ............چقدردوستانت بانمک اند...
-
خدا جان خسته ام
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 11:10
تنها بودم با انبوهی از غم .....با سکوتی پر از ابهام ! خیره به سقف ودر انتظار تولدی دوباره هم چنان می سوخت ونگاهش می کردم هز لحظه کوچکتر می شد و در برابر چشمانم دود می شد ........مدتی نگذشت انداختمش زیر پا ولهش کردم و سیگار دیگری برداشتم !!!!!این یکی حالم را بهتر می کرد ...فقط تماشا می کردم سوختنش را .........می خواستم...
-
بهتر است
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 09:29
انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است مهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون نکن قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است هر که می خواهد به دست آرد دلی از سنگ را در کنار صدق اگر مکار باشد بهتر است بیم خواب آلودگی دارد مسیر مستقیم راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است روبروی خانه وقتی هرزه چشمی...
-
بن بست..........
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 09:26
میدونی بن بست زندگی کجاست؟ جایی که نه حق خواستن داری نه توان فراموش کردن.............
-
ما.......
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 09:30
اینقدر صدای گاو از خودت در نیاور من وتو خیلی وقت است که دیگر ما نیستیم................
-
کجایم؟؟؟
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 11:02
حرفهایم را تعبیر می کنی سکوتم را تفسیر ............ دیروزم را فراموش .................. فردایم را پیشگویی................ به نبودنم مشکوکی ............ در بودنم مردد ........... ازهیچ گلایه می سازی ............. از همه چیز بهانه ............ من کجای این بازی ام................................. ؟
-
می خندی !!!!!
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 10:48
به چه می خندی تو.....؟ به مفهوم غم انگیز جدایی......؟ به چه چیز.....؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش.......؟ به چه چیز می خندی....؟ به دل ساده ی من می خندی....؟ که دگر تا ابد به فکر خویش نیست.....؟ خنده دار است بخند......
-
بهترین درس فلسفه
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 09:26
........................... وقتی فردی می خندد حتی به چیز های احمقانه مطمئن باش که درونش غمی دارد وقتی کسی زیاد می خوابد مطمئن باش تنهاست وقتی فردی کم وسریع صحبت می کند معنایش این است که سری دارد وقتی فردی نمی تواند گریه کند یعنی ضعیف است وقتی فردی به طور غیر عادی غذا می خورد یعنی در فشار است وقتی فردی به خاطر چیز های...
-
تاوان
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 11:13
به توان کدام جرم.............. به تاوان کدامین جرم تنم سنگ جفا خورده سکوتم حرفها دارد ببین در من خوشی مرده ببین ای خوب دیروزی کجابودم کجا هستم تو که هم درد من بودب ببین بالم رو بشکستند چها گفتند ونشنیدم. بدی کردند وبخشیدم زتیغ گریه اشکم ریخت ولی با درد خندیدم............................!
-
عکسی از علی زیبایی
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 10:22
-
شاد ولی غمگین
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 10:07
دیروز شونزده ساله شدم ولی............................ کم بودن ادمایی که بهم تبریک گفتن........... شادم از اینکه بعضیا بهم محل گذاشتن وتبریک گفتن و.................... غمگینم چون تعداد اونایی که بهم تبریک گفتن کمتر از اونایی بود که تبریک گفتن واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر...
-
تهی
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 09:53
-
کوچه
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 20:55
چقدر تنها شدم بی تو که در دنیای من بودی هنوزم باورش سخته که تو دفتی به این زودی چرا اشکامو نشمردی چرا رفتی از این کوچه حالا من تازه فهمیدم چقدر دنیای من پوچه تو که رفتی دیگه کوچه یه جور بن بست بن بسته دیگه گنجشک بی لونه به هرچی سنگه دل بسته
-
گندم
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 09:29
من نه عاشق بودم ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم ویک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزد من خودم بودم ودستی که صداقت می کاشت گرچه در حسرت گندم پوسید ارزویم این بود................
-
دلتنگی
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 09:25
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم ویا ازروی خود خواهی فقط خود راپسندیدم اگر ازدست من در خلوت خود گریه میکردی اگر بد بودم وهرگز به روی خود نیاوردی اگر تو مهربان بودی ومن نامهربان بودم برای دیگران سبز وبرای تو خزان بودم اگر زخمی چشیدی گاه گاهی اززبان من اگررنجیده خاطر شدنگاهت ازنگاه من گناهم را ببخش