عاشقانه های تنهایی

سلام ! خوش اومدی!!!!!

عاشقانه های تنهایی

سلام ! خوش اومدی!!!!!

خدا جان خسته ام

 

  

 

تنها بودم با انبوهی از غم .....با سکوتی پر از ابهام ! 

 

خیره به سقف ودر انتظار تولدی دوباره هم چنان می 

 

 سوخت ونگاهش می کردم هز لحظه کوچکتر می 

 

 شد و در برابر چشمانم دود می شد ........مدتی 

 

 نگذشت انداختمش زیر پا ولهش کردم و سیگار 

 

 دیگری برداشتم !!!!!این یکی حالم را بهتر می 

 

 کرد ...فقط تماشا می کردم سوختنش را .........می 

 

 خواستم بدانم چه لذتی بود وقتی سوختم و به 

 

 گوشه ای پرت شدم .........دیری نپایید تمام شدم 

 

 دیگری امد ومرا برای همیشه از کنج اغوشش 

 

 بیرون 

 

 انداخت .یعنی مرز دوست داشتن من همین اندازه 

 

 بود؟؟؟ هی تو........تو که مرا زیر انبوهی از خاکستر 

 

 جا گذاشتی.....یادت باشد من به خاطر تو 

 

 سوختم ....وحالا.......همین سیگار هووی لبهای 

 

 توست ......همیشه روی لبهایم .......بدون اینکه 

 

 جدایش کنم .....من هنوز هم می گویم که رعد 

 

 وبرق صدای سرفه همان خدایی لست که از 

 

 تنهایی 

 

 سیگار می کشد ........او هم مثل من است ...... 

 

کاش می توتنستم امشب گوشه ای از اتاقم 

 

 بنویسم:خدا جان .........دیگر خسته ام .....فردا

 

  صبح بیدارم نکن ..........

نظرات 2 + ارسال نظر
نفس یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام عزیزم وب قشنگی داری
اگر خواستی به وبم بیا ونظر بزار

مهسا دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ب.ظ http://hesenaz64

خوبه وب خوشکلی داری اگه تونستی یه سر به من بزن مرسی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد